امید _رسپینا ::
جمعه 86/2/7 ساعت 12:5 صبح
" به نام آنکه اگر حکم کند همه محکومیم "
خورشید باش تا اگر نخواهی بر کسی نتابی ٬ نتوانی !
* با اجازه ی دوست عزیزم س . ش قطعه ای از خاطرات دوره ی آموزشی خدمتش رو می نویسم :
دوشنبه 6/1/86
بالاخره شب شد دیگه ! نمی دونم از دیروز که برگشتم چم شده ! حس می کنم بدنم دیگه کشش نداره . اصلا دوست ندارم دستوراتی رو که می دن اجرا کنم . بدنم سست شده ! اینام که گیر دادن گروهان رو واسه ی رژه
29 فروردین آماده کنند . اونم این گروهان رو که همه بهش می گن گروهان خود گردان ! اینم از شانس همیشه خوب من !!! واقعا تمرین های رژه خیلی سخته . وقتی یک ماه پیش روز اعزام اومدیم با اینکه خیلی بهم سخت گذشت اما بازم انقدر بی حس و حال نبودم . البته می دونم اینا همش بهونست ! مشکل اصلی اینه که دلم گرفته ! نمی دونم اونم دلش واسه ی من تنگ شده یا نه ! ...
ساعت دیگه 7 شده . دارم تو خیابون کنار ساختمان گروهان قدم می زنم . بچه ها همه رفتن بالا و دارن ظرفهای غذاشون رو میارن تا واسه ی گرفتن شام آماده بشن . فکر می کردم من تنها کسی هستم که امشب میل به غذا ندارم اما یکی هم تنها زیر نور لامپ کنار خیابون رو صندلی کلاسها نشسته و داره نامه ای رو می خونه ... شاید برای چندمین بار ! نکنه اونم دلش گرفته ! ولی لااقل اون یه نامه و چند خط دست نوشته داره !
احساس همدردی می کنم ...
جمعه 31/6/86
امروز آخرین روزی که قراره تو پادگان بمونیم . فردا قرار شده که واسمون جشن تحلیف بگیرن و امریه ها رو بدن و خلاص !
خبرهای خوبی از امریه ها نمیرسه . امکان داره واسه ی گذروندن دوره ی تخصصی برم اهواز ! واسه همین تا فردا که امریه ها رو بدن حسابی نگران هستم و هستیم ! راستش دیگه طاقت دوری از شهرم رو ندارم . اصلا طاقت جدایی از خانواده ام رو ندارم . کاش همه چی خوب باشه .
بی خیال ! تا حالا که سپردمش به خدا بقیش هم همینطور ! هر چی خدا بخواد بهترینه . فعلا باید فکر چند روزی باشم که میرم پایان دوره . دلم واسه ی همه تنگ شده ! امیدوارم کسی هم باشه که دلش واسه ی من تنگ شده باشه !!!
* با تشکر از دوست عزیزم س . ش
محاسن بسیار دوره ی آموزشی خدمت سربازی( قابل توجه دخترانی که دوست دارن جای پسرا باشن و برن خدمت ) :
1- تحلیل قوای جسمانی و ضعیف شدن بدن از هر نظر !
2- در بسیاری موارد مسافرت کردن با اتوبوس در بیشتر از 18 ساعت ! که این مورد باعث دچار شدن به دیسک کمر و زانو درد و ... می شود !
3- دچار شدن به انواع بیماری های کمیاب و نادر به طوری که به مدت یک ماه با انواع سرماخوردگی و آنفولانزا دست و پنجه نرم می شود !
4- به نام زندگی در شرایط سخت ٬ زندگی در شرایط غیر ممکن !
5- آشنایی با اسلحه های فوق مدرن و مد روز ! مانند اسلحه ی ژ-3 ساخت سال 1350 که در عین شایستگی هیچ کاربردی ندارد !
6- انجام 4 مرحله ی سخت آموزشی در یک روز مانند تیراندازی ٬ رژه ٬ رزم شب و نگهبانی !
7- تقریبا روزی 2 ساعت خوابیدن در یک هفته ی ما قبل آخر !
و ...
این قسمت کوچکی از سختی های دوره آموزشی ست اما از رفتن به خدمت هیچ وقت پشیمون نشوید چون واقعا محاسنی هم داره و از همه مهم تر خاطراتی که می تواند شیرین باشد ...
نوشته های دیگران()